АЛЛОҲ ПАНОҲ БА СӮЙ ТУ АЗ ШАРИ ИН ГУРУҲИ СУФИҲО

АьвзубиллАх панох аз ин Хел кавм

.

تصوف یا صوفیه یکی از فرقه های منحرفی است که بعد از ظهور اسلام به وجود آمدند. آنها در ابتدا بر محور تزکیه ی نفس حرکت می کردند ولی بعدها با غلو در افکارشان به ایراد افکار و اعتقادات کفر آمیزی همچون حلول پرداختند و حتی برخی از چهره های سرشناس صوفیه از جمله بایزید بسطامی و محی الدین ابن عربی تکفیر و کشته شدند."اما زمان پیدایش عقیده تصوف و اولین صوفی در تاریخ، تا حال برای هیچ کس معلوم نشده، هرچند که امام شافعی رحمه الله زمانی که داخل مصر شده فرمود:️ [ترکنا بغداد و قدأ حدث الزنادقة فیها شیأ یسمونه السماع] ✍"زمانیکه من بغداد را ترک کردم، زندیقها در آن شهر چیزی را اختراع کرده و آن را به نام سماع نامگذاری کرده بودند." (آن افرادیکه امام شافعی از آنها به عنوان زندیق نام برده صوفی ها بوده اند. چون سماع، سرود، حرکات و کارهای مخصوص عقیده تصوف است.) این فرموده امام شافعی که در سال 199 هجری در مصر بیان نموده نشان می دهد که سماع قضیه ای جدید بوده، اما افرادی که آن را اختراع کرده بودند سابقاً وجود داشته اند،چون قبل از آن نیز امام شافعی: فرموده بود:️إن شاء الله ادامه دارد...

روى البيهقي في مناقب الشافعي (2 ـ208) أخبرنا أبو عبد الله الحافظ قال: سمعت أبا محمد جعفر بن محمد بن الحارث يقول: سمعت أبا عبد الله: الحسين بن محمد بن بحر يقول: سمعت يونس بن عبد الله الأعلى يقول: سمعت الشافعي يقول: لو أن رجلاً تصوَّف من أول النهار لم يأت عليه الظهر إلا وجدته أحمق . 🏻"اگر کسی در اول روز صوفی شود هنوز نهار آن روز نرسیده که او احمق گشته است. همین ثابت می کند که در سالهای آخر قرن دوم هجری فرقه ای وجود داشته که علماء آن را با دو عنوان زندیق و صوفی می شناخته اند.امام احمد: نیز که معاصر و شاگرد امام شافعی رحمه الله بوده، نفرت و بیزاری زیادی در گفته هایش از عقیده تصوف و افراد منتسب به آن دیده می شود؛ بعنوان مثال فردی از امام احمد رحمه الله درباره گفته های حارث محاسبی که عالمی صوفی بوده پرسید، ایشان در جواب فرمودند:️=====================إن شاء الله ادامه دارد...

وأما الإمام أحمد بن حنبل فقد كان لهم بالمرصاد فقد قال عندما بدأ الحارث المحاسبي يتكلم في هذه الخطرات: ((ما تكلم فيها الصحابة ولا التابعون". وحذر من مجالسة الحارث المحاسبي وقال لصاحب له: "لا أرى لك أن تجالسهم)). 🏻"من راضی نیستم با آنها نشست و برخاست کنی" در حالیکه امام احمد رحمه الله از محتوای جلسات آن عالم صوفی آگاه بوده و می دانست که در آن جلسات گریه و زاری و توبه می کردند و از تزکیه نفس از آلودگی گناه بحث کرده و آن را بعنوان جلسه محاسبه نفس نامگذاری کرده بودند.امام احمد رحمه الله در ابتدای قرن سوم هجری اینگونه دستور به ترک جلسات آنها داد، در حالیکه هنوز عقیده و منهج فاسد خود را از ترس علماء در میان مردم انتشار نداده بودند، سپس در قرنهای سوم و چهارم هجری در میان ملت فارس به اوج خود رسیده آن هم زمانی بود که حسین پسر منصور حلاج عقیده خبیث خود را علنی کرد؛ بدنبال آن، علمای اهل سنت و جماعت فتوای کفر او را صادر و او را به مرگ محکوم کردند و در سال 309 هجری اعدام گشت. با وجود آن هم باز متأسفانه عقیده و منهج تصوف روز به روز در میان مسلمین فارس زبان و سپس در سرزمین عراق بیشتر شد.🏻خصوصاً با تلاش بسیار زیاد ابوسعید میهنی که نظم و ترتیب خاصی در مراکز موسوم به خانات(خانقاه) ترتیب داد، که بعدها تمام علمای تصوف از وی پیروی کرده و به تدریج به شکل امروزی در آمد.=====================إن شاء الله ادامه دارد...

تاريخچه پيدايش تصوف(2)：…………………………………………………در نیمة قرن چهارم هجری طریقت های متعددی از تصوف بوجود آمده و به سرعت در عراق، مصر و مغرب(مراکش) پخش شدند و در قرن ششم هجری مردان زیادی از رجال تصوف در ممالک اسلامی ادعا کرده که از سلاله پاک رسول الله صلی الله عليه و آله هستند و بدینوسیله توانستند مردمان بسیار زیادی را دور خود جمع کنندمن جمله شیخ رفاعی در عراق، شیخ بدوی و سپس شیخ شاذلی در مصر و غیره.اینکار منشأ ظهور و بروز فرقه های متعدد صوفی در جهان شد و در قرنهای هفتم و هشتم هجری فتنة تصوف به اوج خود رسیده و فرقه عجیبی بنام درویش از آن منشعب شد؛کارها و ادعاهای عجیب و غریبی بنام جذبه اختراع کرده و سپس در تمام مناطق اسلامی بر روی قبرها، گنبد و بارگاه ساختند و متأسفانه اینکار با سرکار آمدن حکومت فاطمی در مصر بسیار رواج پیدا کرده و تدریجاً در جهان اسلام بعنوان کاری دینی مطرح و قبرهای دروغینی همانند قبر امام حسین و خواهرش زینب م در مصر نیز ساخته شد و سپس مراسم جشنهای تولد موسوم به مولودی و بدعتها و خرافات بسیار زیادی را در دین افزودند.حکومت فاطمی شیعی در مقابل️️ حکومت عباسی سنی مذهب تشکیل شد و همان حکومت برای مقابله با اهل سنت و جماعت در تقویت عقیده و مذهب تصوف و پخش و انتشار بدعتها و خرافات آنها از هیچ کوششی دریغ نورزید و بعد در سه قرن نهم، دهم و یازدهم هجری فرقه های صوفی با رهبران متعدد در میان مسلمانان ظهور کرده و بلاخره به شکل امروزی در آمدند.إن شاء الله ادامه دارد...

در طول تاریخ اسلام، بسیاری از علمای اهل سنت و جماعت همانند شیخ الاسلام امام ابن تیمیه و سپس امام ابن قیم، امام ابن کثیر، امام ذهبی، امام ابن عبدالهادی و غیره از تمام توان خود برای سرکوب و نابودی این فرقه های گمراه بهره گرفته و با قلم و بیان خود عقیده باطل و بدعه ها و خرافات خطرناک آنها را به مسلمین معرفی کرده اند."(منبع: الصوفیه فی المیزان الکتاب و السنة؛ شیح جمیل زینو)اقوال برخی از علما و بزرگان صوفيه در مورد تاريخ تصوف و خانقاه：️عبدالرحمان جامی از شعرای معروف صوفی در رابطه با پیدایش تصوف و خانقاه این چنین می گوید:( اولین کسی که اسم صوفی را مطرح کرد و خود را صوفی معرفی کرد ابوهاشم کوفی بود در حالی که قبل از این کسی خودش را به چنین اسمی معرفی نکرده بود.️️ و همچنین اولین کسی که در رمله خانقاه بنا کرد ابوهاشم کوفی بود و حکایت ساختن خانقاه این بود که روزی امیر نصرانی ها به قنص رفت و در آنجا با دو صوفی ملاقات کرد. امیر نصرانی ها از آن دو صوفی خوشش آمد و در رمله (منطقه ای در سرزمین شام) خانقاهی برای آنها بنا کرد.)(نفحات الأنس، جامي، ص 31 و 32)این یعنی: اولین خانقاه که محل عبادت و برگزاری مراسمات صوفی هاست به دست مسیحی ها بنا شده است!!!إن شاء الله ادامه دارد...

قشیری در رساله ی خود می گوید:(اسم صوفی و تصوف در اوایل سال 200 هجری مشهور شد.)(الرسالة القشيرية، ج1 ص 53) سهروردی می گوید: ( در زمان رسول الله اسمی از تصوف نبود و این اسم بعد از سال 200 هجری معروف شد.)(عوارف المعارف سهروردي، ص 63 )ابن خلدون می گوید:(تصوف در قرون سه گانه وجود نداشت بلکه بعد از گذشت خیر القرون به وجود آمد.)(مقدمة ابن خلدون، ص 476) .خلاصه:همه ی علما ️حتی بزرگان صوفی معتقدند تصوف یک تفکر جدید است و در زمان رسول الله, صحابه و تابعین چیزی به نام صوفی و تصوف وجود نداشته است.=====================إن شاء الله ادامه دارد...

ردی بر اقطاب خیالی صوفیه………………………………………………… (شناخت )اهل تصوف معتقدند كه در جهان، افراد عالی قدری در ميان اولياء موسوم به اقطاب و ابدال موجودند كه الله تعالی تدبير امر و حق تصرف در امورات جهان هستی را به آنها واگذار كرده️( نسخه آنتی صوفی ) خداوند از زبان مشركين می فرمايد:﴿ وَمَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ﴾ [يونس 31]✍«چه كسی امور(جهان و جهانيان) را می گرداند؟ خواهند گفت: الله تعالی.»(شناخت )اهل تصوف حتی بر خلاف مشركين، به هنگام سختی و دشواری و مصيبتها نيز به غير الله تعالی پناه می بردند️( نسخه آنتی صوفی )الله تعالی می فرمايد:﴿وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ انعام 17✍«اگر خداوند زيانی به تو برساند، هيچكس جز او نمی تواند آن را برطرف سازد و اگر خيری به تو برساند(هيچكس نمی تواند از آن جلوگيری كند)، چرا كه او بر هر چيزی تواناست»همچنين الله تعالی حال مشركين به هنگام نزول مصيبت و بلا در عهد جاهليت را اينگونه بيان فرموده:️️﴿ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْأَرُونَ﴾[ نحل 53]✍«سپس وقتی ضرر و مصيبتی به شما رسد، به الله پناه می بريد.» اما می بينيم که اهل تصوف شرک شان از جاهليت هم فراتر است(در زمان مصيبت هم غير خدا را می خوانند)=====================إن شاء الله ادامه دارد...

ردی بر اقطاب خیالی صوفیه(۲)………………………………………………… (شناخت )اقطابی که نزد صوفیه مشهور اند و آنها را ولی الله میدانند صاحب صفاتی هستند که از قرار زیر است:️ولی الله نزد صوفیه کسی است که الله تعالی وی را مختار کرده است حتی اگر صفات مصلحی و تقوا هم در وی نباشد.ولایت نزد آنها نوعی از موهبات الهی بدون سبب و بلا حکمت است !! که به همین خاطر است که بعضی از انسانهای اهل ظلم و فسق و فجور نزد آنان (به مجرد اینکه از دست آنها کارهایی خارق العاده روی میدهد) اولیاء هستند!🏻 مثلا خوردن خرده شیشه، رد شدن از داخل آتش و زدن جسم های سنگین به بدن خود و امثال اینها.حتی بسیاری از اولیای آنها خمر و شراب مینوشند و زنا میکنند (العیاذ بالله)🏻و میگویند ولی الله هرگز معصیت به وی ضرری نمیرساند.اما تعریف ولایت نزد آنان به همین مقدار کفایت نمیکند بلکه اقرار میکنند که اولیاء شان در کون و کائنات تصرف دارند و به چیزی بگویند بشود(کن فیکون) میشود.و معتقداند که: چهار ولی آنها تمام عالم را از چهار جهت نگه داشته اند که آنها را [ اوتاد ](میخهای زمین) مینامند.و هفت ولی دیگرشان هرکدام در یکی از هفت قاره زمین هستند. و آنها را [ ابدال ] می نامند.و تعدادی دیگر از اولیاء آنها در تمام اقلیم ها وجود دارند. در مصر ۳۰ یا ۴۰، در شام همچنین و در عراق همچنین.و بالاتر از همه آنها یکی ولی است که آن را [ قطب الأکبر، یا قطب الأقطاب و یا غوث ] مینامند.🏻او کسی است که تمام ملک و جهان را تدبیر میکند. این بود خلاصه ای از عقاید تصوف و صوفی گری نسبت به اقطاب و اولیای خیالیشان

نسخه آنتی صوفی:حال در این قسمت معنا و تعریف واقعی ولی را از دیدگاه اهل سنت و جماعت بیان میکنیم تا بطلان خرافات متصوفه در مورد اولیاء و اقطاب خیالشان برای شما آشکار شود🏻گفتیم اهل تصوف معتقدند كه در جهان، افراد عاليقدري در ميان اولياء موسوم به اقطاب و ابدال موجودند كه الله تعالي تدبير امر و حق تصرف در امورات جهان هستي را به آنها واگذار کرده است.درحالی که خداوند از زبان مشركين می فرمايد:﴿ وَمَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ﴾ [يونس 31]✍«چه كسی امور(جهان و جهانيان) را می گرداند؟ خواهند گفت: الله تعالی.»ولایت نزد اهلسنت و جماعت آنچیزی است که الله سبحانه و تعالی در کتاب عظیم الشأنش برای ما معرفی فرموده است. آنجا که الله سبحانه وتعالی میفرماید: ۝ أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُون ۝ َ✍آگاه باشید ! همانا دوستان خدا ، نه ترسی بر آنهاست ، و نه آنها غمگین می شوند.۝ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُون ۝ َ✍(همان) کسانی که ایمان آوردند ، و پرهیزگاری می کردند .۝ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۚ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيم ۝ ُ✍برای آنان در زندگی دنیا و در آخرت بشارت است ، سخنان خدا تغییر ناپذیر است ، این همان کامیابی بزرگ است .یونس[ ٦۲ الی ٦٤ ]⇩••••⇩••••⇩إن شاء الله ادامه دارد...

⇩••••⇩••••⇩🏻پس این آیات برای ما روشن میسازد که ولی الله شخصی مؤمن و متقی است.🏻 کسی که الله را دوست دارد و وی را نصرت و یاری میدهد، 🏻حدودش را حفظ میکند،🏻 شریعت و دیانت الله تعالی را اقامه میکند ،🏻 و او بنده ای است از بندگان الله،🏻 از سلطه و قهر او تعالی خارج نمیشود، 🏻بلکه صاحب هیچ نفع و ضرری برای نفس خود نیست🏻 و از آنچه الله تعالی برایش تقدیر کرده است چیزی نمیداند!!پس ولی الله نزد اهل سنت و جماعت اینگونه است.🏻و راه و روش رسیدن به درجه ولایت برای بندگان اداء فرائض ،سپس به تدریج اداء نوافل و سنت ها است تا اینکه الله او را دوست بدارد.پس زمانی که الله او را دوست بدارد الله ولی حقیقی برای او خواهد بود.همانگونه که در حدیثی قدسی آمده است:️إن شاء الله ادامه دارد...

همانگونه که در حدیثی قدسی آمده است:️️‏( ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﺇِﺫَﺍ ﺃَﺣَﺐَّ ﻋَﺒﺪًﺍ ﺩَﻋَﺎ ﺟِﺒﺮِﻳﻞَ ﻓَﻘَﺎﻝَ :ﺇِﻧِّﻲ ﺃُﺣِﺐُّ ﻓُﻼﻧًﺎ ﻓَﺄَﺣِﺒَّﻪُ .ﻗَﺎﻝَ : ﻓَﻴُﺤِﺒُّﻪُ ﺟِﺒﺮِﻳﻞُ .ﺛُﻢَّ ﻳُﻨَﺎﺩِﻱ ﻓِﻲ ﺍﻟﺴَّﻤَﺎﺀِ ﻓَﻴَﻘُﻮﻝُ : ﺇِﻥَّ ﺍﻟﻠَّﻪَ ﻳُﺤِﺐُّ ﻓُﻼﻧًﺎ ﻓَﺄَﺣِﺒُّﻮﻩُ .ﻓَﻴُﺤِﺒُّﻪُ ﺃَﻫﻞُ ﺍﻟﺴَّﻤَﺎﺀِ ،ﻗَﺎﻝَ : ﺛُﻢَّ ﻳُﻮﺿَﻊُ ﻟَﻪُ ﺍﻟﻘﺒُﻮﻝُ ﻓِﻲ ﺍﻷَﺭﺽِ ‏) [مسلم۲۶۳۷](به درستی آنگاه که الله بنده ای را دوست بدارد جبرئیل را میخواند و میفرماید: همانا من فلانی را دوست دارم پس دوستش بدار. سپس در آسمان ندا داده میشود که: همانا الله فلانی را دوست دارد پس دوستش بدارید! پس اهل آسمان دوستش میدارند. و میفرماید: سپس این را در زمین هم حاکم میکنند تا اهل زمین هم وی را دوست بدارند).این بود معنا و تعریف حقیقی ولی الله نزد اهل سنت و جماعت . نه آنچه که نزد تصوف خرافی و شرکی و بدعی رایج است و بدان معتقداند!إن شاء الله ادامه دارد...

️ردی بر عقیده کفری حلول و وحدت الوجود متصوفه：……………………………………………………(شناخت ) بسياری از اهل تصوف معتقد به وحدت وجودند و خالق و مخلوق نزد آنان فرقی ندارد، به شيوه ای كه می گويند: خداوند در كالبد بندگان خود تجلی می يابد پس همه خالقند و همه مخلوق و خدا نيز هم خالق و هم مخلوق است.️️ نمونه های اين مورد： رهبر آنان محی الدين ابن عربی می گويد:[العبد رب و الرب عبد، يا ليت شعری من المكلف ان قلت عبد فذاك عبد، او قلت رب فأنی يكلف]الفتوحات المكيه لابن عربیبايزيد بسطامی در مناجات خود خطاب به الله تعالی می گويد:[فزينی بوحدانيتك و ألبسنی ربانّتك و أرفعنی الی أحديّتك حتی اذا رآنی خلقك قالوا رأيناك] ✍یعنی：مرا به صفت يكتايی خود مزين گردان و لباس پروردگاريت را بر من بپوشان و مرا به درجه يكتايی و بی شريكی خود برسان، به شيوه ای كه اگر بندگانت مرا ديدند، احساس كنند كه تو را ديده اند.همچنين می گويد:[سبحانی سبحانی ما أعظم شأنی، الجنّة لعبة صبيان]✍یعنی：پاک و منزه و مقدسم من، چه شأن و عظمت و منزلتی دارم، به راستی كه بهشت بازيچه كودكان است."«ابن عربی اندلسی» كه ازبزرگان صوفيه است دركتاب " فتوحات مكيه" می نويسد : «سبجان الذی اظهر ‏الاشياء و هو عينها = منزه است خدايی كه اشياء را آشكار كرد و خود او عين اشياء است».

منصور حلاج در دیوان خود میگوید: " ﻻ ﻓﺮﻕ بینی ﻭﺑﻴﻦ ﺭبی ﺇﻻفی ﺻﻔﺘﻴﻦ ، ﻭﺟﻮﺩﻧﺎ ﻣﻨﻪ ﻭﻗﻮﺍﻣﻨﺎ ﺑﻪ "‏( ﺩﻳﻮﺍﻥ ﺍﻟﺤﻼﺝ ﺹ 198 ‏)✍یعنی：فرقی بین من و بین پروردگارم نیست(نعوذ بالله) إلا در دو ویژگی و آن اینکه: وجود ما از اوست و بقا و ماندگاری ما بدست اوست._______________(نسخه آنتی صوفی )می بينم كه اين اشخاص و امثالهم ، خدا و بنده را از هم نمی شناسند و نمی داند عبادت و پرستش، وظيفه خداست يا وظيفه بنده نسبت به خدا.️عقيده وحدت الوجود کفر آمیزترین عقیده در دنیای کفر است بطوریکه ذات الله متعال در همه اشیا و موجودات جای میدهند ، و از عقیده مسیحیها هم خطرناکتر است ، زیرا مسیحیان در پرستش فقط ،عیسی و مادرش مریم علیهما السلام را با الله متعال شریک میسازند ، ولی در عقیده وحدت الوجود همه موجودات، در پرستش الله متعال قرار داده میشود .✍شناختن خدا ی متعال با ذهن مجرد ،سبب خواهد شد که انسان در دام شرک بیفتد و قطعا واجب است که الله متعال را از کانال قرآن و سنت وفهم صحابه شناخت .الله متعال میفرماید : الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى*( [طه 5]) ✍یعنی：خداوند مهربانی ( قرآن را فرو فرستاده ) است كه بر تخت سلطنت ( مجموعه‌ی جهان هستی ) قرار گرفته است ( و قدرتش سراسر كائنات را احاطه كرده است )

✍یعنی：خداوند مهربانی ( قرآن را فرو فرستاده ) است كه بر تخت سلطنت ( مجموعه‌ی جهان هستی ) قرار گرفته است ( و قدرتش سراسر كائنات را احاطه كرده است )الله متعال ميفرمايد : لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ ([شوری 11] ) ✍یعنی：هيچ چيزی همانند خدا نيست ( و نه او در ذات و صفات به چيزی از چيزهای آسمان و زمين می ماند ، و نه چيزی از چيزهای آسمان و زمين در ذات و صفات بدو می ماند ) و او شنوا و بينا است.خداوند متعال رابطه خود و انسان را تعيين كرده است، و آن اينکه انسان مخلوق بايد عبادت خالقش (که همان خدای متعال است) کند، و صفات خدايی را فقط برای خدايش اثبات کند و خدايش را از صفات نقص که همان صفات مخلوقينش است مبرا کند، انسان متصف به صفات نقص است ولی الله متصف به صفات کمال است و ممکن نيست که کمال الهی به نقص بشری تبديل شد و يا يکی شوند.و خداوند متعال به انسانها می فرمايد:️️«يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَي اللهِ وَ اللهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيد" (فاطر/15)‏.✍يعنی: ای مردم شما همه محتاج و فقیر به خداوند هستید و تنها خداست که بی نیاز بالذات و ستوده صفات است.

اگر انسان خدا شود، پس لازمه ی آن اينست که خالق شود و توانايی خلق را داشته باشد، و اگر خدا انسان شود لازمه ی اين سخن اينست که خدا خود مخلوق بوده، چرا که انسان مخلوق است، درحاليکه خداوند متعال می فرمايد:️️«اللهُ خَالِقُ كُلِّ شَيءٍ» زمر /62 .✍يعنی: خدا (كسی است كه) خالق همه اشياء است.‏ خالقی كه اشياء را به وجود ‏آورده بايد قبل از اشياء باشد، چگونه می تواند هم خالق باشد و هم عين اشياء؟!‏خدا در قرآن خودش را «ليس كمثله شيء = هيچ چيزمانند خدا نيست»🤔چگونه ممكن است ‏خالق اشياء عين اشياء باشد؟ درحاليکه علّت غيرازمعلول است و حاكم غيراز محكوم و خالق جدا از مخلوق ‏است .‏️️️اشياء دلالت بر وجود خدا دارند و آيات مدلول او هستند، مدلول خودِ خدا نيست.‏اگر عالم قسمتی از وجود خداست چرا موسی (عليه السلام) می گويد خداوندا خودت را به من نشان بده و خداوند می ‏فرمايد مرا نخواهی ديد.‏️«لَّاتُدْرِكُهُ اْلأَبْصَارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِير»( انعام/103)‏.✍يعنی : ديدگان او را درک نكنند و حال آنكه او ديدگان را درک كند، او باريک بينِ آگاه است.

️️خلاصه اينکه اين عقيده (وحدت وجود) و اين سخن (کمال در دو حالت رخ می دهد: خدا، انسان شود يا اينکه انسان، خدا شود) هر دو اعتقادی کفرآميز هستند و شخص معتقد به آن کافر می شود و از دايره اسلام خارج می گردد، همانطور که علمای اسلام ابن عربی اندلسی را به سبب اين اعتقادش تکفير نمودند و همينطور منصور حلاج و بايزيد بسطامی..️و بر هر مسلمان تابع منهج رسول خدا صلی الله عليه وسلم و يارانش واجب است که از تحليل و تفسير نصوص شريعت توسط علم فلسفه و منطق پرهيز کند، چرا که همين عملکرد صوفيه موجب شد تا در دام اين عقيده پليد و فاسد بيافتند و با سفسطه و علم کلام درصدد توجيه اعتقاد باطل خود شدند، درحاليکه رسول خدا صلی الله عليه وسلم از طريق علم کلام و فلسفه رسالتش را ابلاغ ننمود.=====================إن شاء الله ادامه دارد...

... پکیج شناخت تصوف و آنتی صوفی...توسل و استغاثه (۱)سلسله پاسخ های مدلل به شبهات تصوف حول مسئله توسل به اموات و استغاثه-------------------------------شبهــــــــــه:دعا و عبادت نزد لغوییون (علمای لغت) چیست؟متصوفه میگویند: عبادت نزد لغوییون (الطاعة مع الخضوع) اطاعت همراه تواضع است.شیخ الأزهری که یکی از کبار علمای علم لغت است در کتاب [تذهیب اللغة] از زجّاج که از مشهورین است نقل میکند که:️ ️( ﺍﻟﻌِﺒَﺎﺩَﺓُ ﻓﻲ ﻟُﻐَﺔِ ﺍﻟﻌَﺮﺏِ ﺍﻟﻄَّﺎﻋَﺔُ ﻣَﻊَ ﺍﻟﺨُﻀُﻮﻉ). ✍عبادت در لغت عرب به معنای اطاعت به همراه تواضع است.و همچنین فرّاء آنچنان که در لسان العرب ابن منظور آمده است میگوید: ️( ﻗَﺎﻝَ ﺑَﻌْﻀُﻬُﻢ: ﺃﻗْﺼَﻰ ﻏَﺎﻳَﺔِ ﺍﻟﺨُﺸُﻮﻉ ﻭﺍﻟﺨُﻀُﻮﻉِ،ﻭﻗﺎﻝَ ﺑَﻌْﺾٌ: ﻧِﻬَﺎﻳﺔُ ﺍﻟﺘَّﺬﻟُّﻞِ ﻛَﻤﺎ ﻳُﻔْﻬَﻢ ﺫَﻟﻚَ ﻣِﻦ ﻛَﻼﻡِ ﺷَﺎﺭﺡِ ﺍﻟﻘَﺎﻣﻮﺱِ ﻣُﺮﺗَﻀﻰ ﺍﻟﺰَّﺑﻴﺪِﻱّ ﺧَﺎﺗِﻤَﺔِ ﺍﻟﻠّﻐَﻮِﻳّﻴﻦ ).✍بعضی از علمای علم لغت میگویند: مقصود از عبادت خضوع و خشوع است، و بعضی دیگر هم میگویند: مقصود نهایت خواری تواضع و فروتنی است. همانگونه که از کلام شارح القاموس مرتضی زبیدی خاتمة اللغویین فهمیده میشود.پس این بود تقسیم لغوی و عرفی عبادت.……………………………

نسخه آنتی صوفیرد مفصــــــــــل:🏻در تعریفی که متصوفه از عبادت ارائه میدهند میبینیم بحثی از دعا و به فریاد خواندن نشدهاولا آنگونه که مجاهد و ابن عباس رضی الله عنه اقرار کرده اند (أن الدعاء أفضل العبادة) دعا برترین عبادت است.رواه الحاکم و صححه و وافقه الذهبی ۱/٦٦۷🏻پس به کار بردن آن برای اموات شرک است در عبادت. و در اسلام شرک جایز و مکروهی را سراغ نداریم. بلکه شرک هر آنچه که هست اکبر یا اصغر (کله حرام) به کلی حرام است.🏻و جالب است که: با اینکه پیامبر صلی الله علیه و سلم دعا را به عبادت وصف کردند [الدعاء هو العبادة] ، اما متصوفه فرموده پیامبر صلی الله علیه و سلم را رد میکنند و میگویند دعا عبادت نیست چرا که دعا نهایت خضوع نیست.سبحان الله . . .✍تأملی در این موضوع کنید که صوفیه ای که به زعم خود دوست دار پیامبر هستند و برای ایشان جشن میلاد میگیرند . . . اما فرموده اش را رد و باطل میدانند. ثانیا قول علما را بخوانید در اینکه (دعا نهایت خضوع است)اولا باید گفت: بله هماگونه که خودتان اقرار کردید عبادت طاعتی ست همراه با توضع. 🏻 اما این را هم بدانید که 🏻دعا هم خضوع و تذلل است بلکه نهایت تذلل و خضوع است. همانگونه که علمای معتبر در نزد شما همانند: ابن حجر،الزبیدی، الرازی و المناوی تصریح کرده اند!!